از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟

الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السماوات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا ...

از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟

الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السماوات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا ...

طبقه بندی موضوعی

زندگی به سبک ایرانی (قسمت اول)

شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۰۵ ق.ظ

ابتدا اشاره کنم به این نکته که بنده قصد جسارت به نوع مردم عزیزمان را ندارم و تنها می خواهم روش زندگی مان (یعنی خودم هم شامل می شوم) را به چالش بکشم. البته متذکر شوم که همیشه استثناهایی که شاید تعداد کمی هم نداشته باشند وجود دارد.

خوب، حالا برای جذابیت کار با چند مثال شیرین شروع می کنم ...

وسط امتحان درسی: بغل دستیم داشت چشماش از حدقه بیرون میومد! هرچی زور می زد نمی دید. هی زیر لب می گفت ای بابا چقدر ریز نوشته؟! خدایا به امدادهای غیبی تو ایمان دارم!

جلو مغازه پیرهن فروشی: حاج خانم چونه میزد که آقا چهل هزار تومان زیاده دخل و خرج مون نمی خوره. مثل اینکه کارمون نمیشه. بریم یه جای دیگه. یهو مغازه دار میگه وایسا! حالا بیست تومان هم بدی راضی میشیم. چه کنیم باید نون حلال بدیم زن و بچه مون!

بعد از نتایج امتحان، جلو اتاق استاد: یه دختره میگفت استاد! تو رو خدا! 0.25 صدم دیگه بهم بدید نمره ام از بقیه بیشتر میشه. اتاق بغلی یه پسر خوشحال میرفت و میگفت: یه شبه خوندیم شدیم 5. چونه زدیم شدیم 10 پاسش کردیم. خدایا شکرت!

مسجد محل: حاجی داشت به بغل دستیش میگفت: اون یارو که صف دوم نشسته. پیرن آبیه رو میبینی. دیروز جلو مغازه اش زر زر داشت زاغ سیاه مردم رو چوب میزد. مردیکه چشم سفید! حاجی چند دقیقه قبلش با صدای بلندی هم ندا با دیگران می گفت الهی العفو ... !

وسط خیابان: چراغ پیاده روی سر چهارراه تازه قرمز شده بود که دیدم جناب سرهنگ، همسایه مون که تو راهنمایی رانندگی کار میکنه وسط بولواره سعی میکنه با دو بره اونطرف خیابون!

محل کار: حاج آقای اداره مون که ظهرها امام جماعت هست رو دیدم تو اتاق رئیس داره چونه می زنه حقوق بیشتری بهش بدن. بعدش از رئیس پرسیدم مگه برای اقامه نماز چقدر حقوق می گیرند؟ گفت 800 هزار تومان.

سر کلاس، قبل از ورود استاد: پسره به دختره میگه لباس دیروزی که پوشیده بودی بیشتر بهت میومد!

ایام تبلیغ انتخابات شورای شهر: رفیق! چرا داری برا این بنده خدا تبلیغ می کنی؟ میگه قوم و خویشم هست. البته می دونم مالی نیست ولی چون آشناست می تونه برام یه کاری جور کنه! خدا خیرش بده!

امثال این مثالها در زندگی ما زیاد است که فعلا به همین مقدار بسنده می کنم. حالا به یک نکته اخلاقی هم اشاره می کنم.

بزرگان گفته اند که ایمان به خدا بهترین ضمانت است برای رعایت اصولی که در زندگی باید به آنها عمل کنیم.

حالا خودتان چاره اندیشی کنید ...

۹۲/۰۴/۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰

نظرات  (۴)

چه میشه کرد این جا دنیا هست!

سلام علیکم

مخلص آقا رضای گل و بلبل

عزیز وبلاگ داشتی و رو نکرده بودی؟! ؛-)

سلام علیکم

این رفتارها قطعا غلط هست اما مردم را جریانی و احتماعی دید نه مصداقی

شما سر کار هم مگه میرین؟
اصن بهت نمیاد سیاه بنویسی!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی